۱۳۸۸ دی ۱, سه‌شنبه

مهاجر تازه وارد به کانادا قسمت 16 + لینک اقدام برای دانشگاه ها

با سلام
راستش این چند روزه بدبخت شدیم از دست این دانشگاه ها . هر روز یک جور قرتی بازی در میارند . اون موقع که امتحان تافل دادم ، نمرم رو چک کردم دیدم دانشگاه تورنتو که سختترین دانشگاه کاناداست و حتا اکسفورد انگلیس هم همین نمره کفایت میکنه . ما هم گفتیم خوبه دیگه به نمره اعتراض نمیکنیم ، اما اخیرم مطلع شدم ۲ تا از دانشگاه هایی که واسشون اقدام کرده بودم ، گیر دادند که نمره ی رایتینگ و اسپیکینگت باید ۲ نمره بالاتر باشه . اگه میدونستم به نمرم اعتراض میکردم ولی حالا کارش نمیشه کرد. خداییش حوصله هم ندارم دوباره بشینم تافل بخونم ، نتیجه ی اخلاقی اینکه بایست رفت ایلتس خوند ،که به همه که میخواند تست بدن بگم که ایلتس خیلی راحت تر از تافل هست. حالا بماند که همه ی این دانشگاه ها گفتند که اصل کارنامه ایرانت رو بایست واسه ما بیاری. اینکه چجوری یک کارنامه رو برای ۴ تا دانشگاه به صورت اصل بفرستم معضل دیگریست که اگه تونستم حلش کنم حتما تو وبلاگ مینویسم.
راستی قبل از اینکه بریم سر داستان خواستم یک لینک رو معرفی کنم. این لینک واسه اقدام کردن واسه دانشگاه های کاناداست ( البته در مقطع لیسانس) . فقط فرقش اینه که به ما ها یک پسورد دادند که دانشگاه هامون رو انتخاب کنیم (هر انتخابی حدودا ۳۵ دلار ) ولی با این لینک میتونید شما هم یک نگاهی بهش بندازین. رو هر دانشگاهی که کلیک کنید لیست برنامه هاش میاد .
اینجا کلیک کنید
----------------------------------------------------------------------
اون روزها یادمه دوران به سختی میگذشت . باورم نمیشود از اون نگرش انقدر مثبت به این نگرش منفی رسیده بودم . احساس نا امنی هنوز در من در اوج بود . البته این احساس بد من رو چند نکته ی دیگه هم بد تر کرد. یکی اومدن ماه رمضان بود . یادمه از بچگی عاشق ماه رمضون بودم . دقیقن مثل عید روز شماری میکردم که ماه رمضون بیاد . ما چون تو شهر نسبتا کوچکی زندگی میکردیم ، پدرم سر افطار از مطب میومد خونه و همه با هم میشستیم سر سفره و سریال نگاه میکردیم . دوران خیلی خوبی بود. اما اون موقع نه تنها پدرم اصلا کانادا نبود ، بلکه دیگه خبری از وقت افطار و صدای گوش نواز اذان هم نبود . راستش خیلی عجیبه. منی که همش تا تلویزیون به اذان میرسید خاموشش میکردم الان دلم واسش تنگ شده بود. دیگه نمیتونستیم دور هم جمع شیم و سریال رو نگاه کنیم ، بلکه باید جلوی کامپیوتر کز میکردیم تا بتونیم هر قسمت رو نگاه کنیم . والا راستش شاید این مسائل واسه خیلی از دوستان داخل ایران ملموس نباشه ولی دوستان خارج نشین حتما میفهمند که من چی میگم. راستش حالا که این مساله رو گفتم ، بزارین بگم که اصلان نبود پدرم خیلی رو مساله افسردگی من تاثیر گذار بود . پدرم همیشه برای من وزنه ی روحی بود . اما اون موقع اونجا نبود و مجبور بود که ایران وایسته تا مطب رو بچرخونه. اون روز ها یادمه خونه ی که اجاره کرده بودیم ، یک خونه ی ویلایی بزرگ بود که کفش پارکت بود . باورتون میشه نبود فرش چقدر رو احساس در خانه بودن تاثیر داره؟ اگه فرش نباشه آدم احساس میکنه خونش نیست . خونه ی به اون بزرگی هم واسه این گرفته بودیم که به علت تازه وارد بودن نتونسته بودیم خونه ی مناسبتری پیدا کنیم و چون صاحب خونه میخواست بعد ما خونش رو بکوبه تونسته بودیم اجارش کنیم. خونه چون بزرگ بود ، مادرم تصمیم گرفته بود که خونه رو زیاد گرم نکنه تا قبض خونه بالا نره و در نتیجه پارکتش خیلی وقت ها سرد بود . نوچ ، تو کت من یکی نمیرفت که اونجا رو خونه حساب بیارم. البته خوش شانس بودیم که قرار دادمون کوتاه مدت بود . مساله ی دیگه که اعصابم رو خورد کرده بود این بود که تنها درسی که توش بالاترین نمره ی کلاس رو داشتم هم توش جایگاهم رو از دست داده بودم و اول یک چینیه و بعدش همون عربه شاگرد اول کلاس بودند .
تو مدرسه هم اوضاع همچنان نامناسب بودند . تلاش های من برای ورود به اکیپ اون افرادی که به نظرم جالب اومده بودند بی نتیجه بود و همشون معمولا با مسخره کردن و ناراحتی من ختم میشدند. کسی حرف من رو جدی نمیگرفت. این مساله و اینکه همش سعی میکردم وارد جمعی بشم که مدام ردم میکنند احساس فوق العاده بدی بهم میداد . هیچ وقت باورم نمیشود که بتونم روزی در این جایگاه قرار بگیرم . با هیچکسی هم نمیتونستم راجع به این مسائل حرف بزنم . تازه اگرم میزدم کسی نمیتونست کمکی بهم بکنه .احساس ضعیف بودن میکردم. دیگه هر موقع کسی کنار من میخندید فکر میکردم که دارن به من میخندند . یک بارم حتا یکی از همکلاسی هام من رو به یک دختره نشون داد و گفت این فلانیه. نمیدونم منظور بدی دشت یا نه ولی میتونم بگم به من احساس بدی داد .
یک مساله ی که قابل ذکر هست این بود که در همون روز های اول متوجه جایگاه فیسبوک در بینه بچه های اینجا شدم . به همین دلیل همون روز های اول یک اکانت فیسبوک واز کردم . یادمه سرگرمیم این بود که برم همکلاسیهام رو تو فیسبوک پیدا کنم و لیست دوستاشون رو ببینم . این کار احساس متفاوت بودن من در اون جامعه رو بیش از پیش شدت میداد . یعنی اینکه میرفتم دوستشون رو میدیدم بعد به خودم میگفتم ببین اینهارو . این ها فلان همکلاسیت رو آدم حساب میکنند ، ولی تو رو چی ؟ اصلان تو چی داری ؟ خودم رو در کف جامعه میدیدم و بقیه رو در بالا . البته ناگفته نماند که تعداد دوست های فیسبوکی من هم سفر نموند و همون روز های اول چند نفر که از برنامه ی قبل از آغاز سال باهامون بودند ، من رو اد کرده بودند. ولی این هام تفاوتی در احساس من نسبت به خودم ایجاد نمیکرد .
هر روز میرفتم مدرسه و بر میگشتم بدون اینکه دوستی پیدا کرده باشم یا با کسی حرف خاصی زده باشم . انگار رو یک جزیره دور افتاده به تنهایی زندگی میکردم ، و بقیه مردم رو از پشت شیشه نگاه میکردم ...

۱۱ نظر:

ناشناس گفت...

salam danesh amooze aziz vase moshkelet 2 ta rah dari:
1 . agar vase daneshgah dar ontario eghdam mikoni, karnamat ra nefrest vase OCAS oon 4 ta noskhe taeiid shode ( ia 3 ta) be soorate majjani mifreste vase daneshgah haee ke mikhai, alabte behtare 1 bare dige ba daneshgah check koni, amma vase Fogh va PHD midoonam in ravesh javab mide.
2 rah e dovom asle kar name ra bede dar iran tarjome konan( albate pishnahad mikonam 1 bar inja bede tarjome dar 1 az daftar haie rasmi) va baed oon tarjome va noskhe asli ra befrest Iran begoo bedan chand ta noskhe az roosh tarjome konan, baed baiad bebaran madresat ke taeiid kone va bezare too pakate khodesh va lak va mohr kone va baed az hamoon ja mostaghim ferestade beshe be daneshgah ha ( az tarighe post) albate jahate eghdame ehtiati pishnahad mikonam pakate madrese dakhele 1 pakate bozorghat ke hobab dar ham hast gozashte beshe va oon ersal beshe 

ناشناس گفت...

Sorry eshtebah shod baiad befresti ICAS

Elnaz گفت...

مرسی از راهنمایت.امیدوارم همیشه موفق باشی.

ناشناس گفت...

انگار داری زندگی منو می نویسی...موفق باشی

مارال گفت...

ما هم مدتي كانادا بوديم و با اينكه خانوداگي رفته بوديم اما به شدت تنهايي رو حس ميكرديم . ميدونم خيلي سخته اما چاره اي نيست . حالا بيا و يك جور ديگه سعي كن خودت رو جا بندازي . مثلا به اون گروهي كه سعي ميكني بري و راهت نميدن ديگه محل نگذار شايد اينجوري اونها يك كم بيان طرفت .
مواظب روحيه ات باش.

ناشناس گفت...

رفیق، نوشته هات پیشرفتی نداره و داری تکرار میکنی ذهنیاتت رو، سعی کن یه مقدار بری جلوتر و ادامه بدی، فعلا گیر کردی توی این بی محلی همکلاسیهات و چند پست در این مورد نوشتی، ما منتظر ادامه خاطرات زندگیت هستیم، بجنب پسر از پیشرفتهات بگو...

Diary Of A Stranger گفت...

سلام. خوبه آدم به راحتی بتونه از احساساتش حرف بزنه! منم منتظر بقیه خاطرات هستم!

تنبل تنبلا گفت...

وووووی نمیدونم چرا از خر خونا بدم میاد (چون حسودیم میشه).تو واسه این که نمرت متوسط شده ناراحت شدی .اما من از این که 8 تا تجدید داشت ام خوشال بودم.من یه تنبل بدبختم که یه روز متاد میشه میمره و آب از آب تکون نمی خوره

ناشناس گفت...

alireza
salam
mitooni ye copy bebari az karnamat pishe vakil ke mohre barabare asl bezane oono post koni
ya inke age too torontoi ya shahre khodet dasti bebari
manam mikham bara U f T o Ryerson o Uni of Alberta eghdam konam
alan oomadam edmonton mosaferat jaye badi nist

rasti manam daram vase daneshgah sabte nam mikonam
manam 5 mahe oomadam
taze ham blogeto peyda kardam
khoshhal misham ba ham dar ertebat bashim
bem mail bezan
aza.joon@yahoo.com
alireza

ناشناس گفت...

alireza
badam be javabe doosti ke avval comment dade
:
man be badbakhti toonestam rize nomaratamo az iran az madrese begiram
ghanoone jadide vazire amoozesh parvaresh ine ke na dige noskheye copy midan yani al mosanna va na inke dg mohre taiid mizadan ... ta chand mah pish inkaro mikardan
inja ham tarjoma ro mikhamn va farsi
har joftesham asl
vali age vakil mohre taiid bezane ok e
ya inke khode daneshgah dasti bebari ke bet migan
;)
keep in touch
aza.joon@yahoo.com

Tabidneveshte گفت...

pasokh be nashenas 1:
mamnoon doost aziz az rahnamayitoon , vali vase ma fekr konam OUAC bashe
pasokh be elnaz va nashenas 2 va Diary of Stranger :
khahesh mikonam
pasokh be maral:
mamnoon doost aziz az rahnamayitoon vali in ghazaya marboot be parsal hast
pasokh be tanbale tanbala :
nafarmayid
pasokh be nashenas 3:
kheyli mamnoon doost aziz az rahnamayitoon
ehtemalan hamin kar ro ham mikonam
email bande ham perspolisi@ymail.com hast , khoshhal misham ke az shoma ham beshnavam
dar panahe hagh