۱۳۸۹ دی ۶, دوشنبه

مهاجر تازه وارد به کانادا - قسمت 26 (چگونگی ورود به دانشگاه های پزشکی و آغاز کلاس 12)

با سلام
اول از همه باید یه دمتون گرم به دوستانی که نظر میزارند بگم چون این هاست که انگیره ادامه وبلاگنویسی رو به ما وبلاگنویس ها میدند. دوما جا داره تشکر کنم از دنبال کنندگان این وبلاگ که الان 7 نفرنو عکسشون رو در سمت راست وبلاگ می تونید ببینید. من مخلص تمام خواننده های این وبلاگ چه کسانی که عضو دنبال کننده ها شدند چه اون هایی که نشدند هم هستم D:
-------------------------------------------------ِ
اگه بخوام راستش رو بگم فکر می کردم جدی جدی عاشق شدم ولی بعدها که به این قضیه نگاه کردم دیدم که, اون اتفاقات , همه ی تصوارت ایده آل من بود که از قبل و تو ایران درستش کرده بودم و اون دختر فقط به صورت تصادفی و به عنوان اولین نفر که این رویا ها رو تداعی می کرد سر راه من قرار گرفته بود. بعد از اون قضایا هم چند بار دیدمش , ولی رابطمون دیگه مثل 2 تا دوست عادی شده بود.
تو اون تابستون من کم کم داشتم واسه رفتن به دانشگاه آماده می شدم و می خواستم یکی از مهم ترین تصمیم های زندگیم رو بگیرم. اینکه چه دانشگاهی برم و چی بخونم. من از اول می خواستم برم پزشکی ولی همون طور که قبلا گفته بودم تو آمریکای شمالی نمیشه که پزشکی رو از دبیرستان رفت و باید یه چند سالی یه رشته ای خوند (هر رشته ای) و بعد واسه پزشکی اقدام کرد. من واسه دانشگاه از قبل دانشگاه تورنتو رو در نظر گرفته بودم. چون تقریبا تو هر رده بندی ای که من نگاه کرده بودم واسه مهندسی و واسه پزشکی اول بوده ( تو پزشکی با Mcgill مشترکه) حالا می موند رشته و اینکه چی بخونم. من هم تو این 2 ساله ( سال آخر ایران و یک سالی که کانادا بودم) تصمیم گرفته بودم که برم Life Science. این program کلیه علوم مرتبط با پزشکی, علوم (حتی ریاضی و فیزیک محض) و روانشناسی رو در بر می گیره. یعنی اگه شما بخواید در دانشگاه تورنتو یکی از این ها رو بخونید راه دیگه جز رفتن به Life Science نداره. وقتی شما وارد این رشته میشید, سال اول هر درسی رو که خواستید ور میدارید (5 درس در هر ترم) و در پایان سال اول رشته ی اصلیتون رو انتخاب می کنید (مثل میکروبیولوژی, ژنتیک,فیزیولوژی, اخترشناسی, ریاضی محض و ...). من این رشته رو انتخاب کردم چون به نظر می رسید که مرتبط ترین و بهترین راه برای رسیدن به پزشکی باشه.
اما دو نکته در مورد پزشکی :
1 - تا جایی که من تا الآن متوجه شدم برای دانشگاه های پزشکی اهمیتی نداره که شما چه دانشگاهی رفتین. پس اگه هدفتون فقط پزشکیه, بهتره یک دانشگاه سطح پایین تر رو انتخاب کنید چون نمره یک اصل خیلی مهم در انتخاب دانشجو هست. دانشگاه های سطح پایین تر راحت تر نمره می دند. دانشگاه تورنتو پدر دانشجوهاشو واسه نمره در میاره و اونایی که نمره خوب میگیرند در دانشگاه تورنتو خیلی باید بیشتر درس بخونند در مقایسه با کسی که همون نمره رو در یک دانشگاه سطح پایین تر می گیره.

2 - ظاهرا واسه دانشگاه های پزشکی اهمیت نداره چه رشته ای رو می خونید. یعنی مهندسی یا علوم فرقی نمی کنه. نتیجتا بهتره که یک رشته آسون تر بریند که نمره گرفتن توش راحت تر باشه. در ضمن حالا مثلا شما رفتین مهندسی برق هم خوندین بعدش اگه دکتر شدین که نمی یاید از مهندسیتون استفاده کنید که. تازه بهتره که یک چیز مرتبط با پزشکی بخونید که در آینده به دردتون بخوره.

در نتیجه در اون دوره به من مشتبه شده بود که میخوام برم Life science. خوب دیگه سال 12 دبیرستان کم کم داشت شروع می شد. من هم دیگه می خواستم مثلا کنکوی درس بخونم. ترم اول من انگلیسی, شیمی, فیزیک و data management داشتم. data management یک ورژن بسیار ساده تر از ریاضیات گسسته خودمونه. بعد از چند جلسه دیدم زیادی آسونه و وقت تلف کردنه پس انداختمش. (شما در کلاس 12 می تونید به جای ترمی 4 درس, ترمی 3 درس بردارید تا رو درساتون بیشتر تمرکز کنید.)
معلم شیمیمون خانومی بودش که متاسفانه من از سال قبل باهاش مشکل داشتم. چون اون از دانش آموزی که سر کلاس سوال می پرسه خوشش نمی اومد (بعدا خودش این رو به یکی دیگه از دبیرها گفت) اما من سعی می کردم تا می تونم باهاش مدارا کنم.
معلم فیزیکمون هم با پارسال یکی بود اما فرقش این بود که اون بر عکس معلم شیمیمون از دانش آموزی که سوال می پرسید خوشش می اومد و در نتیجه از من خوشش می اومد.
تو کلاس انگلیسی هم یک معلم نسبتا خوب داشتیم. روز اول که وارد کلاس شدم یک مصریه که سال پیش یکی از بالاترین نمره ها رو در مدرسه تو انگلیسی گرفته بود به من گفت که پیشش بشینم. من هم گفتم چی از این بهتر. من که انگلسی کلاس 11 م به زور 73 شده, می تونم ازش کمک بگیرم.
اما همه این ها به کنار من متوجه شدم که دانشگاه ها به غیر از نمره به یک چیز دیکه هم به نام extracurricular activities نگاه می کنند. یعنی این ها می خواند بدونند شما چه فعالیت فوق برنامه ای داریند. اون ها دنبال آدم های چند بعدی می گردند نه فقط افرادی که بلدند درس بخونند. من هم گفتم خوب بریم عضو یک تیم ورزشی بشیم تو مدرسه. اما تیم های ورزشی مدارس اکثرا خیلی خفنند(هر روز 2 ساعت تمرین سخت). من دیدم که دارم از بچگی کشتی نگاه می کنم اما هیچ وقت به جز زمان دعوا از کشتی استفاده نکردم. در نتیجه به هر زوری بود مامان بابا رو راضی کردم که بزارند من برم کشتی. یادمه روز اول که رفتم مربی اومد گفت این کیه دیگه؟ من گفتم من می خوام عضو تیم بشم. خلاصه شروع کردم به تمرین کردن(پدرم در اومد روز اول از سختی تمرین) آخرش بچه ها رو ردیف کرد و گفت با سیستم برنده به جا کشتی بگیریند. ظاهرا ما ایرانی ها کشتی رو تو خونمون داریم, چون من همون روز اول تمام اعضای تیم حتی اون هایی که وزنشون از من بالاتر بود رو بردم. مربی هم کلی با من حال کرد و گفت حتما بیا و تو استعداد خارق العاده ای داری و ... . تو دلم بهش گفتم از این خبرا نیست بابا , کشتی تو خون ایرانیاست. دیگه هر روز می رفتم تمرین کشتی.
یک روز که با بچه ها رفته بودم University Fair (جایی که نماینده همه دانشگاه ها می یاند تا دانشگاشون رو معرفی کنند) من از غرفه دانشگاه تورنتو یک برگه گرفتم که دیدم نوشته دانشگاهتورنتو واسه کار تحقیقاتی دانش آموز دبیرستانی هم می گیره. البته حقوق نمیده. من هم فرم ها رو پر کردم و فرستادم. بعد از چند روز یک پروفسور بهم email زد و من رو برای مصاحبه دعوت کرد. من یادمه وقتی می رفتم واسه مصاحبه دل تو دلم نبود. خلاصه من رو قبولم کرد و من دیگه جمه ها 2 ساعت می رفتم پیشش. حالا توضیح تحقیقات رو تو پست بعدی میدم.
دیگه به نظر میرسید زندگیم رو غلتک افتاده و تو مسیر درستی قرار گرفتم. اما هنوز اتفاقتی در پیش بود که من ازشون بی خبر بودم .

ادامه دارد ....

۹ نظر:

nazita گفت...

خب من بازم از شما بابت راهنمایی هاتون تشکر می کنم. به هر حال اطلاعاتی که شما که در متن اون جامعه زندگی می کنید به آدم میدید بهتر از هر چیز دیگه ای هست.
و اینکه ممنون که تجربه هاتون رو از خوانندگان دریغ نمی کنید...
این پستم خوندم، به نظر میرسه که خدا رو شکر دیگه زندگی در حال خندیدن به شما بوده. منتظر پست بعد می مونیم ببینیم چی پیش اومده؟...

راستی چه خوب که دانشگاه های اونجا به چند بعدی بودن یک انسان اهمیت میدن. بر عکس اینجا که از سیستم ابتدایی ملاک بر تک بعدی بودن هست و غیر از درس خوندن هیچ مهارت مهم دیگه ای در زندگی، سعی نمیشه که تشویق بشه و خب به هر حال این سیستم حالا حالاها جای کار داره...

ناشناس گفت...

شقایق/
-----------------------
با سلام و عرض تشکر از اطلاعات خوبتون
اینکه فرمودید برای ورود به پزشکی باید ابتدا یک رشته دیگه ای خوند/ اگر کسی اون رشته رو در ایران خونده باشه قابل قبوله؟؟؟یا حتما باید اون رشته در کانادا خونده شده باشه؟؟؟؟
من تازه در ایران لیسانس مکانیک گرفتم و کارام هم داره جور میشه بیام کانادا/ و خیلی علاقه دارم پزشکی یا دنداپزشکی بخونم با توجه به اطلاعات شما امکانش هست؟؟؟؟
ممنون میشم منو راهنمایی کنید
مرسی

ناشناس گفت...

سلام
از اطلاعاتتون سپاسگزارم . خیلی مفید هستند. راستش کارهای ما هم داره ایشا... جور می شه که بیایم منم دارم سخت دنبال دانشگاه می گردم و می خوام توی رشته Molecular genetics and genomics ادامه تحصیل بدم .

همیشه شاد و موفق باشید
نازنین

حامد گفت...

اوووووووووووووو
چه عجب پیدا شدی!!
این اتفاق ها مال چند وقت پیشه؟؟

حلاج گفت...

خوندم...
جذابه..

تبعید نوشته های یک دانش آموز گفت...

pasokh be nazita:
mamnoon az shoma
-----------------------------
pasokh be nashenas1:
ta jayi ke man midoonam kheyli lisans haye iran ro ghabool nadarand vali behetoon pishnehad mikonam emtehan konid.
-------------------------
pasokh be nashenas 2:
age nomrehatoon khoob boode too iran , kare nesbatan sade i vase edame tahsil too canada too oon reshte i ke goftin darin.
-------------------------
pasokh be hamed:
in etefaghat male parsale.
------------------------
pasokh be halaj:
mamnoon ke khoondim

ناشناس گفت...

شقایق/
--------------------------------
با سلام و عرض تشکر
میخواستم بپرسم
1)حالا اگه کسی لیسانسش رو از کانادا گرفته باشه گرفتن پذیرش در
دندانپزشکی و پزشکی کار خیلی سختیه یا نسبتا آسونه؟؟؟؟در واقع ظرفیت هاشون تو این دوتا رشته خیلی محدوده ؟؟؟؟ یا زیاده؟؟؟ من شنیدم گرفتن پذیرش در پزشکی و دندانپزشکی از کانادا خیلی سخته چون ظرفیت هاشون پایینه؟؟؟؟(این حقیقت داره)

2)اون لیسانسی که گرفته میشه حدودا باید چه معدلی داشته باشه تا با پذیرش دندانپزشکی و پزشکی موافقت بشه؟؟؟
ممنون ومرسی از اینکه جوابم رو دادید
جواب این سئوالها خیلی به من کمک میکنه چون من نه فامیلی در کانادا دارم و نه موسسه ای تو این زمینه فعالیت میکنه که بتونه کمک کنه؟! بقیه دوستان وبلاگی هم که اصلا خبر ندارند فقط شمال که دانشجو هستید میدونید
مرسی

تبعید نوشته های یک دانش آموز گفت...

pasokh be nashenas:
ba salam dooste aziz
bande be hich vajh ghasde na omid kardabe shoma ro nadaram, amma paziresh gereftan dar pezeshki dar canada kare kheyli sakhtiye vali shodaniye. vase moadele lisans , doroste ke kheyli moheme vali be chiz haye dige mesle karhaye foghe barname ham negah mikonand.
dar kol 17 daneshkadeye pezeshki dar canada vojood dare ke kheylihashoon hodoode 50 nafar migirand. dar natije kare kheyli sakhtiye.

vase moadele lisans ham daneshgah be daneshgah fargh mikone amma dar daneshgahe toronto migand ke GPA bayad balaye 3.85 az 4 bashe ke ma faghat negahetoon konim na inke sad darsad ghabooletoon konim. nahve i ke gpa kar mikone ine ke shoma age dar har darsi balaye 85 darsad begirind too oon dars 4.0 migirind va dar akhar gpa doone doone dars hatoon ro baham jam mikonand. baraye etelaa az nahveye gpa dadan dar daneshgahe toronto be in link morajee konid. :
http://webapps.utsc.utoronto.ca/aaccweb/images/stories/AcademicTipsheet/howtocalculateyourGPA.pdf

omidvaram komaketoon karde bashe.
dar panahe hagh

رز / نیمه ی پنهان گفت...

سلام دوست خوبم
خوشحالم که دوباره مینویسی. خواستم یک مطلبی را بگم شاید حالا که هدفت پزشکیه به درت بخوره. یکی از دوستان که بتازگی در مکگیل پزشکی قبول شده و از سن پایین در کانادابزرگ شده برای گرفتن پذیرش مدتی به ایران رفت و در محک داوطلبانه کار کرد و بعد به کامبوج رفت و مدتی هم آنجا کار داوطلبانه کرد و میگفت برای پذیرش گرفتن خیلی مهم است در صمن از روز مصاحبه چیز هایی میگفت که خیلی جالب بوده مثل اینکه به عمد معطلش کردند تا واکنشش را در قبال این دیرکرد ببینند. یا سوالات حساسی ازش پرسیدند مثل اینکه اگر از دوست پسرت ناخواسته باردار بشی سقطش میکنی و چرا.
موفق باشی منتظر نوشته های خوبت هستم.