۱۳۸۸ بهمن ۱۶, جمعه

من آمده ام وای وای

به سلام
چطورید دوستان
خداییش آدم هر چی بیشتر ننویسه ، نوشتن واسش سخت تر میشه ها .
این چند وقته یا داشتم Application مینوشتم واسه این دانشگاه ها ( که شکنجه ترین کار دنیاست) یا داشتم از نتیجه امتحانات خوشحالی میکردم (که بعدن مفصل شرح میدم) یا یک خاک دیگه تو سرم میریختم.
امروز هم اومدم بگم که یادم نرفته که باید قسمت جدید رو بنویسم و مهم تر از همه اومدم بنویسم که دیگه نوشتن واسم از این سخت تر نشه. جواب نظرات رو هم به روی چشم . به زودی تو همون پستی که نظر دادین میدم .
امروز هم بعد ازکلی وقت یک چیزی آماده کردم که حتما تو پست بعدی میزارم . فکر کنم خیلی از دوستان مخصوصا اون هایی که گوشه چشمی به ادامه تحصیل در کانادا دارند ، استقبال کنند .
دیگه شرمندم اگه بدقولی کردم تا الان
ممنون از نظرات گرمتون
در پناه حق

۴ نظر:

Diary Of A Stranger گفت...

منتظریم. زود بنویس

ناشناس گفت...

منتظریم. زود بنویس

علی گفت...

سایت شما را لینک کردم. ممنون.

تبعید نوشته های یک دانش آموز گفت...

pasokh be diary of stranger va nashenas :
hamin alaan neveshtam
--------------------
pasokh be ali :
mamnoon